اینترنت در سال 1990 عمومی شد و تا سالها تولید محتوا در این رسانه عمومی مثل رادیو و تلوزیون در انحصار عده ای خاص بود. اما آرام آرام اینترنت تغییر کرد و انحصار را شکست.
ایمیل جز اولین چیزهایی بود که انحصار شرکتهای پست را شکست و جای نامهنگاری را گرفت همچنین چتهای صوتی و تصویری نیز انحصار شرکت های ارتباطی را شکستند.
وقتی که فضاهای بزرگی مثل لینکدین و توییتر و فیسبوک روی کار آمد وقت آن بود که انحصار شرکت های تلوزیونی و خبری نیز شکسته شود و مخاطب هایی که تا آن زمان فقط یک مخاطب بودند، الان دیگر همین مخاطب ها می توانند برای اطرافیان و حتی اشخاص دیگر کشورهای دنیا خبر و محتوا تولید کنند و در همان شبکه های اجتماعی منتشر کند.
شبکه های اجتماعی یک شکل جدیدی از دموکراسی و مردم سالاری را ایجاد کردند که هر کس در آن یک تریبون دارد. در این مردم سالاری جدید هر فردی با یک گوشی موبایل و یک نرم افزار ساده تدوین بتواند هر کسی را به چالش بکشد از هر مدیر و مسؤلی مطالبه کند و اگر خطایی از مسؤلین دید را به دیگران بگوید و افشاگری کند.
در این جهان جدید سیاستمداران می توانند در کم ترین هزینه و کم ترین زمان نظراتشان را به تک تک افراد جامعه منتقل کنند و نظرشان را به خود جلب کنند و قانعشان کنند که در انتخابات ها به آن ها رای بدهند.
شبکه های اجتماعی برای سیاستمدارها معجزه قرن هستند و برای استفاده کردن از فرصت هایش، تهدیدهایش را به جان بخرند. چون فایده اش از ضررش بسیار بیشتر است به همین دلیل امروزه هر سیاستمدار موفقی کنار خود حتما یک تیم رسانه ای حرفه ای دارد که به او مشاوره بدهد. چه چیزی بگوید و چه چیزی نگوید و جگونه برخورد کند و لباس بپوشد و غیره.
این روزها یکی از مهمترین مؤلفه های محبوبیت یک چهره سیاسی، فعالیت او در شبکه های مجازی است. این شکل جدید از مردم سالاری تاثیری بر زیست سیاسی دارد یکی از این تاثیرات آن شکستن انحصار است در مردمسالاری مبتنی بر شبکه های اجتماعی دیگر یک گروه خاص نمیتواند خبر و محتوا تولید بکند و سلیقه خود را به مخاطب تحمیل کند.
مرکز تحقیقات پیو در سال 2019 گزارشی داد که بر اساس از هر 5 آمریکایی فقط یک نفر از آنها اخبار را از شبکه های اجتماعی پیگیری میکند و دیگر افراد اخبار را از رسانه های ملی پیگیری می کنند.
یکی دیگر از تاثیرات شبکه های اجتماعی، سریعتر کردن تحولات سیاسی است. طی 30-40 سال گذشته رهبران سیاسی باید سالها نظریه پردازی می کردند و نظریه هایشان را آرام آرام به جامعه هدف خود می رساندند تا اگر شانس بیاورند انقلابی را رقم بزنند.
اما این روزها برای رقم زدن یک انقلاب فقط کافیست که یک تراژدی در گوشه ای اتفاق بیافتد و یک نفر با تلفن از آن فیلم بگیرد و باقی کار با شبکه های اجتماعیست. این شبکه ها قدرتی دارند که با یک عکس یا یک فیلم کوتاه در عرض کمتر از یک هفته، یک انقلاب یا اعتراض سراسری را راه بیاندازند و چند میلیون نفر را به خیابان ها بکشند.
در جهان شبکه های اجتماعی آسمان همه جای دنیا یک رنگ است و این شبکه ها می توانند به هر تحول سیاسی، اعتراض سراسری و اغتشاشی در جهان جهت بدهند. یکی از دلایلی که دولت آمریکا فضای اینترنت را آزاد گذاشته و مثلا به همه شبکههای اجتماعی آزادی بیان میدهد این است که 100 سال زمان گذاشته و میلیونها دلار هزینه کرده است تا ارزشهای آمریکایی را با انواع فیلم و عکس و انیمیشن و غیره در مغز آمریکاییها و غیر آمریکاییها نفوذ بدهد.
ولی در این آمریکای مدعی آزادی بیان، اگر متوجه شوند که این شبکهها خطر آفرین شدهاند، به راحتی آن را میبندند. در سال 2021 طرفداران ترامپ در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری به ساختمان کنگره حمله کردند و چند ساعتی آن را اشغال کردند همزمان با حمله طرفداران ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در توییتر، توییتهایی را برای حمایت و تشویق این طرفداران منتشر میکرد، همین توییتر وقتی دید که قلب دموکراسی دنیا در خطر است به مدت 12 ساعت حساب رئیس جمهور را بست و بعضی از توییتهایش را حذف کرد. بنابراین حاکمیت آمریکا برای حفظ منافع خود، حتی آزادی بیان رئیس جمهورش را میگیرد چه برسد به مردم عادی!